My Elysium
درس معلم گر بود زمزه ی محبتی جمعه به مکتب اورد طفل گریز پای را
جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 18:46 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       


جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 18:43 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       


یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:داستان زیبا , , ,, :: 22:33 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

مرد در چمنزار

مرد نجوا كرد : « خدایا با من صحبت كن » ، یك چكاوك آواز خواند ولی مرد نشنید.

پس مرد با صدای بلند گفت:« خدایا با من صحبت كن » ، آذرخش در آسمان غرید

ولی مرد متوجه نشد.

مرد فریاد زد : « خدایا یك معجزه به من نشان بده » ، یك زندگی متولد شد ولی مرد نفهمید.

مرد ناامیدانه گریه كرد و گفت : « خدایا مرا لمس كن و بگذار تو را بشناسم »

پس خدا نزد مرد آمد و او را لمس كرد.

ولی مرد بالهای پروانه را شكست و در حالی كه خدا را درك نكرده بود ازآنجا دور شد!!



تاثیرگذارترین فرد در تاریخ بشریت

توی تاریخ بشریت تا به امروز، چه افرادی بیشترین تاثیر رو گذاشتن؟ یعنی چه کسایی در دنیایی که ما امروز می شناسیم و توش زندگی می کنیم بیشترین نقش رو بازی کردن؟ آیا افرادی بودن که اختراع های بزرگی انجام دادن؟ آیا افرادی بودن که رهبرهای سیاسی اجتماعی بی نظیری بودن؟ آیا افرادی بودن که نظریه ها و فلسفه های مهمی رو به دنیا ارائه دادن؟ اگر بخوایم مهم ترین و تاثیرگذار ترین افراد در تاریخ زندگی انسان رو دسته بندی کنیم، چه کسایی توی لیست قرار می گیرن...؟

 


 

چند شب پیش داشتیم با بچه ها توی مترو به سمت خونه می اومدیم. قبل از این که سوار مترو شیم یکی از بچه ها گفت: بریم به این کتاب فروشی ایستگاه یه سری بزنیم. حدودا ساعت 11 و ربع شب بود (مترو هنگ کنگ ساعت 12 الا 12 نیم شب تعطیل می شه) و ما با بعد از این که کمی به دوستمون غر زدیم که "بابا الان چه وقت کتاب خریدنه" و "نکنه آخرین مترو رو از دست بدیم" رفتیم به کتاب فروشی سر بزنیم.

{درون پرانتز، کتاب فروشیش "relay" بود. همونی که توی همه ی ایستگاه های فراسنه بود. کلی خاطره تو ذهنم زنده شد وقتی سردر کتاب فروشی رو دیدم. نمی دونستم که relay توی هنگ کنگ هم شعبه داره}

به کتاب فروشی که رسیدیم، سریع یه کتاب چشمم رو گرفت. عنوانش این بود: "100 تاثیرگذار ترین افراد در تاریخ". رفتم سراغش و با کنجکاوی بازش کردم. می خواستم ببینم نویسنده چه افرادی رو به عنوان تاثیر گذارترین فردهای تاریخ شناسایی کرده. بچه ها هم دورم جمع شدن و اون ها هم با کنجکاوی می خواستن ببینن که لیست به چه ترتیب تنظیم شده و "تاثیرگذارترین فرد در تاریخ" چه کسی هست!

حالا برای این که خوننده های وبلاگ رو کمی مشتاق به خوندن ادامه ی مطلب کنم، قبل از این که برم سراغ لیست رده بندی، یه مختصر در مورد نویسنده ی کتاب توضیح می دم. آخه وقتی کتاب رو برداشتم و نگاه کردم، یه سوال بزرگ توی ذهنم این بود که چه کسی این کتاب رو نوشته. چون اگر کسی کتاب رو کسی بنویسه که گرایش های خاصی داشته باشه، و یا سواد زیادی نداشته باشه، رده بندی هم بی خود می شه.

نویسنده ی کتاب: مایکل اچ هارت. فیزیک دان، ریاضی دان (دانشگاه کورنل)، دکترای اخترفیزیک (دانشگاه پریستون)، حقوق دان، کارشناس علوم کامپیوتر، یهودی معتقد، آمریکایی. خلاصه نویسنده آدمی هست که می دونه چی به چیه و همین طوری از تو خیابون بلند نشده بیاد یه کتاب بنویسه الکی. البته نویسنده هر کسی که باشه نمی شه این طور دسته بندی ها رو مطلق دونست. بیشتر می شه گفت که نظر شخصی یک نویسنده ی آگاه هست. حالا امکان داره افراد زیادی باشن که باهاش موافق یا مخالف باشن. من که شخصا وقتی لیست رو نگاه کردم بعضی جاها باهاش موافق نبودم، ولی به طور کلی برام ترتیب لیستش جالب بود.

این کتاب که در سال 1978 نوشته شده و در سال 1992 بازنویسی شده، تا به حال بیش از 500 هزار جلد در سرتاسر دنیا فروش داشته و به 15 زبان هم ترجمه شده.

عکسی از جلد کتاب:

فکر می کنم دیگه مقدمه بس باشه و به اندازه ی کافی کنجکاو کرده باشمتون! حالا اگر موافق باشین، 10 نفر اول لیست رو با توضیحاتی جلوی اسم هر کس براتون می نویسم (یادآوری می کنم که عنوان "موثرترین" به معنای "بهترین" نیست. یعنی این دسته بندی به تاثیر افراد در تاریخ بشریت کار داره، نه به چیز دیگه ای):

 


 

رتبه دهم - البرت انیشتن

آلبرت اینشتین (۱۸۷۹ - ۱۹۵۵) فیزیک‌دان نظری زادهٔ آلمان بود . او بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و بویژه برای هم‌ارزی جرم و انرژی (E=mc۲) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد . او به دلیل تأثیرات چشمگیرش ، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند. در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شده‌است.

رتبه نهم - کریستوفر کلمبوس

 

کریستوف کلمب (۱۴۵۱ -۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قارهٔ آمریکا را کشف کرد. او که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، در سال ۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض اقیانوس اطلس گذشت اما به جای آسیا به آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قاره‌ای ناشناخته را کشف کرده است. وی از چهره‌های بحث برانگیز تاریخ است. برخی – از جمله اکثر سرخپوستان آمریکا – او را مسئول مستقیم یا غیرمستقیم کشتار دهها (اگر نه صدها) میلیون نفر از مردم بومی و عامل استثمار آمریکا از سوی اروپا می‌دانند؛ در حالیکه دیگران وی را به خاطر نقش مؤثری که در گسترش فرهنگ و تمدن غرب ایفا کرد می‌ستایند.

 

رتبه هشتم - یوهانس گوتنبرگ

 

یوهانس گوتنبرگ، (حدود ۱۳۹۸ - ۱۴۶۸) زرگر آلمانی و اولین مخترع ماشین چاپ و گسترنده ی صنعت آن در اروپا بود. البته این صنعت ۴۰۰ سال قبل از وی توسط یک بازرگان چینی به نام بی شنگ استفاده می‌شد ولی این گوتنبرگ بود که صنعت چاپ را به دنیای غرب عرضه کرد. صنعت چاپ مکانیکی یکی از مهم ترین عوامل گسترش علم و فن آوری و اطلاعات در دنیا است که سرعت گسترش علم در دنیای غرب را به صورت غیر قابل مقایسه ای افزایش داد.

 

رتبه هفتم -  تسای لون

تسای لون یا سای لون (چینی ساده: 蔡伦 ، انگلیسی Cia Lun) (حدود 50 - 121) مخترع چینی کاغذ و از خواجگان دربار امپراتوری هان شرقی بود. هرچند انواع بدوی کاغذ پیش از تسای لون نیز در چین تولید می‌شد ولی او با ابداع شیوه‌ای نوین و افزودن موادی جدید به ترکیبات مورد نیاز آن، اولین کاغذ با الیاف گیاهی به شکل آنچه که امروزه وجود دارد را تولید نمود. آیا واقعا دنیای بدون کاغذ قابل تصور است؟

رتبه ششم - پولس

پولس (بولوس - St. Paul) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار مستقیم نداشته است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. در کتاب اعمال رسولان، پولس پیشوای نصاری و حواریون پیشوای مسیحیان خوانده شده اند. در واقع حضرت مسیح آیین مسیحیت را ایجاد کرد، ولی این پولس بود که آیین را گسترش داده و از سرزمین فلسطین به مناطق دیگر دنیا رساند.

رتبه پنجم - کنفسیوس

کنفسیوس حکیم (550 ق.م - 479ق.م) حکیم و آموزگار باستانی چینی است. در چین باستان آموزش در انحصار طبقه اشراف بود، اما کنفوسیوس نظام انحصاری آموزش اشراف را در هم شکست. وی شاگردانی از طبقات مختلف را پذیرفت و گفتنی است حدود سه هزار نفر شاگرد وی بودند. آموزش های کنفوسیوس نه تنها در چین بلکه در برخی از کشورهای آسیای دور تاثیرات عمیقی دارد. عقاید کنفوسیوس در عصر فئودالی -بیش از دو هزار سال- همواره بر منطقه حکمفرما بود و امروزه هم در عقاید مردم مشرق زمین نمود دارد. کتاب مقدس موسوم به "سخنان" که حاوی افکار، سخنان ومطالب درباره کردار کنفوسیوس است به زمینه های مختلف مانند تحصیل، موسیقی، گردشگری و دوستی مربوط است.

رتبه چهارم - سیذارتا گوتاما بودا

در افاسنه های بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) شاهزاده‌ای بود که در تاریخی مابین 6 الا 4 قرن قبل از میلاد مسیح در نپال امروزی می‌زیست. پدر سیدارتا که پادشاهی متمول بود ولی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ‌هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج‌ها و کاستی‌های زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمال‌جو به دنبال حقیقت جهان از کاخ‌ها گریخت. وی پس از شش سال آزمودن و پویش در زیر درختی به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا به معنای بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیده‌است. وی بنانهنده ی مذهب و تفکر بودایی است که امروزه چند صد میلیون پیرو دارد.

رتبه سوم - عیسی مسیح

حضرت عیسی مسیح یا عیسی ناصری شخصیت مرکزی مسیحیت بزرگترین دین دنیاست. در باور مسیحیان عیسی تجسم خدا در جسم انسانی و آغازگر جریان مسیحیت می‌باشد و مسلمانان به عیسی به عنوان یک پیامبر باور دارند؛ نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همان گونه که در عهد عتیق پیشگویی شده‌است و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش می‌باشد. اکثر مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا می‌دانند (که معمولاً اینطور تعبیر می‌شود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزه‌وار عیسی از یک باکره، انجام معجزات، به صلیب کشیده شدن ولی، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند.

رتبه دوم - آیزاک نیوتن

 

(اسحاق) نیوتن (۱۶۴۳ – ۱۷۲۷) فیزیک‌دان، ریاضی‌دان، فیلسوف و عضو پارلمان انگلستان بوده‌ است. وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیان‌گذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. همچنین او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قوانین حرکت سیارات کپلر برهان‎های ریاضی بیابد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایش‎های دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی از تمام رنگ‌های موجود در رنگین‌کمان است. او فرضیه موجی هویگنس را درباره ی نور رد کرد. از دیدگاه نیوتن نور جریانی از ذرات است که از چشمه نور به بیرون فرستاده می‌شوند.

 

رتبه اول - محمد مصطفی

ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم (‎۵۷۰ - ۶۳۲) بنیان‌گذار و پیامبر دین اسلام و به اعتقاد مسلمانان، آخرین و یکی از پیامبران در سلسلهٔ پیامبران خداست. مسلمانان محمد را تحویل‌دهندهٔ کتاب آسمانی قرآن و بازگردانندهٔ آیین اصلی و تحریف‌نشدهٔ یکتاپرستی (یا همان دین آدم، ابراهیم، موسی، نوح، عیسی و سایر پیامبران پذیرفته‌شده در اسلام) می‌دانند. او هم‌چنین به‌عنوان یک سیاست‌مدار، رئیس دولت، بازرگان، فیلسوف، خطیب، قانون‌گذار، اصلاح‌طلب، فرماندهٔ جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی مذاهب دیگر مأمور تعلیم فرمان‌های الهی به‌شمار می‌رود. آیین اسلام که توسط وی به دنیا ارائه شد، در شکل گیری زندگانی میلیاردها نفر در طول تاریخ نقش داشته است.

به راستی دنیای امروز بدون تعلیمات و تاثیرات عمیقی که دین محمد در سرتاسر جهان در پی داشته است، بسیار متفاوت می بود. وی، تاثیرگذارترین فرد در تاریخ بشریت است.



پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:سخنانی زیبا, :: 20:33 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

روزگار

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم

دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم

قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم

عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم

کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم

سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم

من می ترسم پس هستم

این چنین می گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم

(حسین پناهی)

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

  دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

  این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

  باید آدمش پیدا شود!

 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

 فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

 شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

 توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

 توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

 توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

 در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

 برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

 بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

 سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

 اما بگذار به سن تو برسند!

 بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

 غریب است دوست داشتن.

 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

 تقصیر از ما نیست؛

 تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 

نویسندشو نمیدونم کیه. ولی دلمو تکون داد

پرسش

با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر؛

 چرا که اگر خدایی باشد،

 باید خرد را بیش از ترس کورکورانه ارج نهد.

انسان‌ها

دکتر علی شريعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.

 

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.

 

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

 

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.



پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:, :: 15:36 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

آدمك آخر دنياست بخند ... آدمك مرگ همين جاست بخند
دست خطي كه تورا عاشق كرد ... شوخي كاغذي ماست بخند
آدمك خر نشوي گريه كني ... دنيا سراسر سراب است بخند
آن خدايي كه بزرگش خواندي ... به خدا مثل تو تنهاست بخن



پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:عدالت در اندیشه علی,علی, :: 15:22 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       
عدالت در اندیشه علی

اهمیت حفظ توازن و تعادل در تمام امور از مطالبی است كه در قرآن كریم و احادیث و سخنان فرزانگان دین و دانش جلب نظر می كند. واژه هایی از قبیل: وسط، عدل، اقتصاد، وزن، استقامت، قسط یا مشتقاتی از این گونه لغات، مفهوم و معنای مشابهی را ارائه می نماید.

الگوهای بارز عدالت
نام مقدس مولای متقیان آن چنان با عدالت در آمیخته كه علی، عدالت را تداعی می كند و عدالت علی را، و عدالت همواره آمیزه زندگی علی(ع) بود و در فرجام نیز در راه اجرای عدالت و گسترش قسط، شهد شهادت نوشید (1) تا آن جا كه گفته اند: «و قتل فی محرابه لشده عدله، در محراب عبادتش به خاطر عدالت شدیدش كشته شد» البته باید به این نكته اشاره كرد كه از نظر امام، معیار تشخیص عدالت افراد، مطابقت درون با بیرون و عمل با گفتار می باشد. (2)

عدالت در بیان علوی
امام(ع) عدل را با معانی ای نظیر، انصاف (3)، مراعات حق (4)، میزان (5)، هماهنگی و راستی (6)، قرار دادن هر چیز در جای خود (7)، نام می برد.

ارزش عدالت
امیرمؤمنان(ع) در مقام تبیین ارزش و جایگاه عدالت در پاسخ پرسشی درباره این كه آیا ارزش عدالت برتر است یا ارزش بخشش؟ بر این باور است كه ارزش عدالت بیشتر است و دو دلیل برای آن ذكر می كنند: .1 «عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی كه بخشش آن را از جای خود خارج می سازد.» (8) در عدل استحقاق های طبیعی و واقعی در نظر گرفته می شود، برخلاف جود كه سبب می شود جامعه مانند بدن مریض كه یك عضو آن درست كار نمی كند اعضای دیگر، فعالیت های خود را متوجه اصلاح او كنند و بهتر این است كه جامعه چنین حالتی را نداشته باشد، «عدالت تدبیر عمومی مردم است در حالی كه بخشش، گروه خاصی را شامل می شود»، عدالت قانونی عام همانند چهار راهی است كه همواره باید از آن بروند برخلاف جود كه حالتی است استثنایی و نمی شود برای آن حساب باز كرد(9)
«فالعدل اشرفهما و افضلهما» پس عدالت شریفتر و برتر از جود است. 
علامت این نوع تفكر این است كه مسایل اجتماعی بر مسایل فردی تقدم دارد و اصالت با اجتماع است نه فرد، به عبارت دیگر، همیشه باید به مسائل اجتماعی نگاه كلان داشت نه نگاه جزیی و فردی. 

عدالت در قانونگذاری
عدالت در بعد حقوق و قانونگذاری در حكومت علوی به معنای جلوگیری از استنباط تبعیض آمیز از قانون بود، زیرا اگر این جریان در اسلام رشد می كرد و وجهه شرعی به خود می گرفت خطری بس بزرگ بود. از جمله مواردی كه در این رابطه می توان برشمرد، اقدام خوارج بود كه با سوءاستنباط از آیات قرآنی، نظامی حقوقی را ترسیم كردند كه اشخاص گناهكار در زمره كافران قرار گرفته و براساس آن از حقوق اجتماعی خود محروم شوند. و امام علی(ع) در برابر چنین استنباط های ناروایی ایستاد و در رد خوارج به سیره نبوی استدلال كرد. (10)

عدالت قضایی و قانونگذاری
عدالت قضایی به این معناست كه بعضی از انسان ها حقوق دیگر افراد جامعه را زیر پای می گذارند، در نتیجه نیاز به داوری عادلانه و ممانعت از تضییع حقوق انسان ها در جامعه پدید می آید. این نیاز تنها با نیروی عدالت حقوقی و قضایی مرتفع می شود. (11)
یكی از مصادیق آن، عدالت در كیفر و پاداش است، مقصود از اجرای عدالت آن است كه از آن جا كه جرم، نوعی ظلم و جفا به حقوق مردم و خارج ساختن مسیر عادی و طبیعی امور و نقض حقوق فردی و اجتماعی به حساب می آید بایستی كسانی را كه به خود جرات می دهند و حقوق دیگران را پایمال می كنند به مجازات رساند و متنبه ساخت و حقوق پایمال شده افراد را به آنان بازگرداند.(12)

عدالت اقتصادی
عدالت اقتصادی با مباحث توزیع، گره خورده و هر جا سخن از عدالت اقتصادی است ذهن ما متوجه روش های عادلانه در توزیع درآمدها می شود. سخنان امام علی(ع) نیز ناظر بر این مساله است: «من و تبعیض؟ من و پایمال كردن عدالت؟ اگرهمه اموال عمومی كه در اختیارم است مال شخصی خودم بود و می خواستم آن را تقسیم كنم، هرگز تبعیض روا نمی داشتم تا چه رسد كه مال، مال خداست و من امانتدار خدایم.» (خطبه 621)
در حكومت علوی عدالت در اخذ مالیات (مانند زكات)، اجرای صحیح آن می باشد. اعتماد به مردم و جلب مشاركت آنان از طریق اتخاذ روش خود ارزیابی و خود تشخیصی در كنار اخلاق و رفتار پسندیده عاملان زكات و رعایت دقیق قوانین توسط آنان، از موارد عدالت در اخذ مالیات می باشد. (نامه، 35)

آثار عدالت از نگاه امام
تقسیم عادلانه قدرت بین طبقات مردم و توزیع عادلانه ثروت بین اقشار متفاوت انسان ها و اعطا و اعتبار منزلت و موقعیت اجتماعی مناسب به طبقات توده ها، سبب پایداری و استحكام بنیه وجودی جامعه است «عدالت باعث استواری مردم است.(13) به وسیله عدالت بین اجزاء و افراد اجتماع صلح و دوستی رواج می یابد. «عدالت اجتماعی، عامل اصلاح مردم است.»(41)
كاركرد عدالت در جامعه ایجاد الفت و همسازی است. یك گروه را با گروه دیگر همساز و هماهنگ می كند، یك بخش را با بخش دیگر الفت می دهد، یك صنعت را با صنعت دیگر هم مقصد می سازد و بالاخره یك قشر را برای قشر دیگر قابل تحمل می نماید: «عدالت دلپذیر و عامل الفت است.» (51)
و دولت ها در سایه دادگری است كه می توانند پایدار باشند: «دوام دولت ها به برپایی سنت های عدالت است.» (16) و بالاخره عدالت اجتماعی داروی شفابخش و عمرافزای حیات جامعه می باشد. «عدالت زندگی است.» (17) آثار ارزشمند عدالت در تنظیم جامعه موجب می شود كه امام از مؤمنان بخواهد كه به دشمن خود ستم نكنند و نسبت به آن كه دوست دارند به گناه آلوده نشوند. (خطبه/ 391)
عدالت با حد خوردگان: امام بر این باور است كه باید حقیقت اسلام عملی شود اگر كسی گناه كرده باید به همان مقدار مجازات شود ولی این مجازات و گناه سبب محروم شدن او از حقوق شهروندی و سهمیه اش از بیت المال نمی شود.
اجرای عدالت در مورد حیوانات: نه تنها امام عدالت را درباره انسان ها مورد تأكید قرار داده است بلكه در مورد حیوانات نیز از رعایت عدالت غفلت نكرده است. «در رساندن حیواناتی كه به عنوان مالیات و زكات اخذ شده به مركز مقر حكومتی، آن را به دست چوپانی كه خیرخواه و مهربان و امین و حافظ بسپار، نه فردی سخت گیر و نه ستمكار كه تند براند و نه حیوانات را خسته كند.» (نامه 26)

آموزه های دستوری امام درباره عدالت
تأمل در سیره و روش علی(ع) در پنج سال حكومتش به روشنی نشان می دهد كه آن حضرت چون مولایش رسول خدا(ص) در اجرای قانون و پاسداری از حكومت اسلام دقتی بسیار داشته و با تمام توان كارگزاران را به اجرای عدالت و قانونگرایی فرا می خوانده است. از جمله فراخوانی های امام برای اجرای عدالت می توان موارد زیر را نام برد:

1. رعایت انصاف با خدا، مردم و خویشان
امام علی(ع) در نامه به مالك اشتر درباره لزوم رعایت عدالت فرمودند: «با خدا و مردم و با خویشان نزدیك و افرادی از رعیت خود كه آنان را دوست داری انصاف را رعایت كن كه اگر چنین نكنی، ستم روا داشته ای و كسی كه به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود... دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو در حق میانه ترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد.»
علامه حسن زاده آملی در شرح این قسمت نوشته است: «حضرت علی(ع) مالك را به انصاف با خدا و خلق او چه نسبت به خودش و چه نسبت به اعضای خانواده و چه نسبت به رعیت توصیه كرده است. زیرا رعایت نكردن انصاف موجب ظلم است و شخص ظالم دشمن خدا و ]این دشمنی[ نوعی جنگیدن با اوست و ستم موجب زوال حكومت خواهد شد.
حضرت سپس مالك را به انجام آنچه در تأمین و اجرای عدالت تأثیر دارد توصیه كرده هرچند موجب ناراحتی نزدیكان و علی گردد؛ زیرا ناراحتی توده مردم سبب انفجار و تحقق شورش می شود و نزدیكان و صاحب منصبان هرچه هم ارادتمند باشند توان خاموش كردن آن را ندارند، مانند آن چه در زمان عثمان خلیفه سوم رخ داد.
امام(ع) به «مالك» عدالت فردی و عدالت اجتماعی را توصیه می نماید كه نكته درخور اهمیت ارتباط این دو نوع عدالت می باشد. در این راستا به رابطه علی میان عدالت فردی (انفسی) و عدالت اجتماعی (آفاقی) از زبان امام علی(ع) نظر می افكنیم. حضرت می فرماید: «چگونه در برابر دیگران دادگری پیشه خواهد كرد آن كس كه بر خود ستم كرده است.» (18)
و نكته دیگری كه در توصیه به عدالت در كلام امام(ع) حایز اهمیت می باشد این كه هرچند در حكومت علوی به تأمین خواسته های مردم و جلب خشنودی عامه اهمیت داده می شود و از تأثیر مثبت آن بر مشاركت و همراهی مردم با حكومت غافل نیست؛ ولی این ارزش ها همطراز با عدالت نیست. از این رو، در تعارض این دو، نمی توان خشنودی مردم را برتر از عدالت نشاند؛ زیرا خواست ملت تنها در صورتی كه به ناسازگاری با عدل نینجامد از احترام برخوردار است؛ و در غیر این صورت هیچ چیز با عدالت رقابت نمی كند.

2. ثبات قدم در اجرای عدالت
عدالت اصل تقید ناپذیر است و در هنگام سنجش ارزش های دیگر باید آن را مقیاس قرار داد و هیچ چیز دیگر را جایگزین آن نكرد؛ از این رو، امام در پیمودن سیر عدل، از كمی همراهان هراس و تردیدی به خود راه نمی دهد. به دیگران نیز می فرمود: پناهندگی یاران به دشمن در برنامه اجرای عدالت خللی نباید ایجاد نماید.
امام(ع) در نامه ای به سهل بن حنیف انصاری فرماندار مدینه در سال 73 هجری آنگاه كه گروهی، از مدینه گریخته و به معاویه پیوستند نوشتند: به من خبر رسیده كه گروهی از مردم مدینه به سوی معاویه گریختند مبادا برای از دست دادن آنان و قطع شدن كمك و یاری شان افسوس بخوری... آنان عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند كه همه مردم در نزد ما در حق یكسان هستند پس به سوی انحصارطلبی گریختند، دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد.» (نامه- 07)
امام(ع) از افرادی كه عدالت را شناختند و در مقام عمل آن را نادیده گرفتند، اعلام بیزاری نموده اند. تنفر و بیزاری كه از مراحل نخستین نهی از منكر است می تواند از مهم ترین عوامل بازدارنده به شمار آید. این مطلب نشانگر حیات و احساس جامعه قانون مدار خواهد بود.
و د رعین حال امام به كارگزار خود تذكر می دهد كه پناهندگی به دشمن و یا مقابله مسلحانه آنان نباید در سلوك وی و برنامه و هدف كارگزار كه برقراری عدالت است تغییری ایجاد كند.
پیام دیگری كه در نامه به كارگزار امام وجود دارد نهی از پیروی از هوی وهوس است، پیروی از هوی وهوس مانع زیربار عدالت رفتن می گردد: زیرا كسانی كه به سوی معاویه شتافتند عدالت را شناختند و با دیدن و شنیدن و فهمیدن متوجه مفهوم عدالت گشتند. به این معنا كه مردم در میزان عدالت در حق یكسانند و علت گریختن آنها این بود كه تنها خود به نوایی برسند. همین هشدار را در نامه امام به اسود بن قطیبه می بینیم.

3- رعایت تساوی حتی در نگاه كردن به افراد
امام(ع) به یكی از فرماندارانشان در سال 38هـ نوشته اند: «در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره كردن با همگان یكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان ازعدالت تو مأیوس نگردند.»
در نامه ای كه به محمدابن ابی بكر نوشتند نیز دقیقاً همین جملات دیده می شود. در این نامه ها امام از كارگزارانشان می خواهند مبادا با تبعیض به مردم بنگرند و آنان را ازحق مساوات محروم سازند زیرا در صورت مشاهده چنین تبعیضی هم ناتوانان (گروههای ضعیف و آسیب پذیر جامعه) آن را رفتاری غیرعادلانه می انگارند و هم ثروتمندان و نورچشمان امكان ستم و بی عدالتی در حق ناتوانان را فراهم می بینند.

4- فرق گذاشتن میان نیكوكار و بدكار
آن حضرت می فرماید: «هرگز نیكوكار و بدكار در نظرت یكسان نباشند.»
امام، مالك را از این كه تفاوتی بین فرد نیكوكار و بدكار قایل نباشد نهی می كند: زیرا این عمل موجب پایمال شدن حقوق افراد و برانگیخته شدن احساسات و عواطف آنها و برهم خوردن نظام اجتماعی می شود.

5- تلاش، معیاری برای قدردانی از كار
امام علی(ع) در این باره می فرماید: «رنج و زحمات هر یك از آنان را شناسایی كن و هرگز تلاش و رنج كسی را به حساب دیگری مگذار»
امام مالك را نهی كرده است از این كه زحمت و تلاش كسی را به حساب دیگری بگذارد. بلكه باید موقعیت افراد را با توجه به رنج و زحمتی كه كشیده اند بشناسد.

6- تقدم عدالت بر كارآیی اقتصادی(19)
حضرت در نامه ای به مالك اشتر می فرماید: «سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آنها را به نیكوكاری سفارش كن، بازرگانانی كه در شهرها ساكنند، یا آنان كه همواره در سیر و كوچ كردن می باشند و بازرگانانی كه با نیروی جسمانی كار می كنند: چرا كه آنان منابع اصلی منفعتند و پدیدآورندگان وسایل زندگی و آسایش.
این را هم بدان كه در میان بازرگانان، كسانی هم هستند كه تنگ نظر و بدمعامله و بخیل و احتكاركننده اند كه تنها با زورگویی به سود خود می اندیشند: و كالا را به هرقیمتی كه می خواهند می فروشند.
باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد با نرخ هائی كه بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند.»(نامه/53)
از بیان حضرت استفاده می شود كه با توجه به این كه اهداف افراد در بخش بازرگانی و صنعت متفاوت و گوناگون است و بعضی برای حفظ منافع شخصی خود به اقداماتی دست می زنند كه جامعه زیان می بیند، از این رو امیر مؤمنان قیمت های اجحاف آمیز را به طور كلی نفی كرده بلكه وقوع چنین امری در جامعه اسلامی را برای حاكم اسلامی نقض و ضعف می شمارد: زیرا اجحاف در قیمت ها خلاف عدالت است.
شاید از كلام حضرت بتوان این چنین استنباط نمود كه اگر مسأله كارایی با عدالت اقتصادی در تزاحم و ناسازگاری قرار گیرد عدالت بر كارآیی مقدم است. بنابراین رفتار عادلانه در عرصه اقتصادی اگر با كارایی منافاتی نداشته باشد شرایط عالی اقتصادی فراهم می آید: و در صورتی كه بین كارآیی و عدالت در عرصه ای از اقتصاد منافاتی پدید آید مسلماً عدالت مقدم خواهد بود.

7- اجرای عدالت، روشنی چشم زمامدار
امام در عهدنامه مالك اشتر نسبت به اجرای عدالت از سوی رهبران فرمودند: «برترین روشنی چشم زمامداران، برقراری عدالت در شهرها و آشكار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است كه محبت دل های رعیت جز با پاكی قلب ها پدید نمی آید.»

پی نوشتها
1- محمدی ری شهری، محمد، سیاست نامه امام علی(ع)، مترجم مهدی مهریزی، چاپ اول، زمستان 1379، ص.59
2- غررالحكم، ح8656
3- محمدی ری شهری، میزان الحكمه، عنوان العدل، روایت .11991
4- غررالحكم، ح.3014
5- همان، ح .3464
6- نهج البلاغه، حكمت .476
7 و 8- همان، حكمت .437
9- مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 112، چاپ چهارم، تهران، انتشارات صدرا.
10- جمالی، نصرت الله، عوامل سقوط حكومت ها در قرآن و نهج البلاغه، (چاپ اول، نهاوندی، قم 1377ش) ص.84
11- محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب، ج4 صص251 و .265
12- ر.ك: اردبیلی، محمدعلی، حقوق جزای عمومی، (انتشارات میزان، تهران، 1380) ج.2
13تا17- غرر و دررآمدی ج.1
18- خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج4، ص 564 ح.6996
19- در علم اقتصاد كارآیی اقتصاد در موقعیتی به دست می آید كه اولاً منابع تولیدی از بین نرود، ثانیاً تولید با كم ترین هزینه ممكن انجام پذیرد و ثالثاً مصرف كنندگان بیش ترین مطلوبیت ممكن را از تولید به دست آورند به عبارتی دیگر رفاه مصرف كنندگان افزایش یابد. (عبادی، جعفر، مباحثی در اقتصاد فرد، مبحث كارایی و رفاه).

نویسنده:مهرناز دنبلی
منبع:روزنامه کیهان 12/8/1383



پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:, :: 2:39 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       
 
 
جرج برنارد شاو
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست‌آورید وگرنه ناچارخواهید بود چیزهایی را که بدست آورده‌اید دوست داشته‌باشید .
 
از کتاب هنوز در سفرم .... سهراب سپهری

من سال ها نماز خوانده ام. بزرگ ترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند. روزی درِ مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت: "نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید!".
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سال ها مذهبی ماندم، بی آن که خدایی داشته باشم!.....

 
گاندی
درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت، بی‏عرضگی را صبر، و با تبسمی بر لب، این حماقت را حکمت خداوند می‏نامند .


بدان و مطمئن باش …
 
 
 
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست
 
وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره
 
وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته
 
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری
 
وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده
 
وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی
 
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی
 
وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده
 
وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
 
وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی .
 
تنهای شهر 


چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:خدا,خدا دوستت دارم,خدا گونه ها,حرف زدن با خدا, :: 10:13 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       
کوهنورد
 
 
او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ـــــای خدا نجاتم بده! ــــواقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ــــالبته که باور دارم ــــاگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت… و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود…. و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت….
و شما؟
چقدر به طنابتان وابسته اید؟
آیا حاضرید آن را رها کنید؟
 
در مورد خداوند یک چیز را نباید فراموش کرد:
هرگز نگوئید که او شما را فراموش کرده و یا تنها گذاشته.
هرگز فکر نکنید که او مراقب شما نیست.
به یاد داشته باشید که او همواره شما را با دست خود نگه داشته است.


چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: 2:23 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       
خدای من، از کارَت دست نکش!
لاینل واترمن داستان آهنگری را می‌گوید که پس از گذران جوانی پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد حتی مشکلاتش مدام بیشتر می‌شد.
 
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعاً عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خدا ترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده. نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده.
 
آهنگر بلا فاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگی‌‌اش آمده است. اما نمی‌خواست دوستش را بی‌پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که می‌خواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:
 
- در این کارگاه فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چطور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو می‌کنم و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.
 
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری آتش روشن کرد و ادامه داد:
 
- گاهی فولادی که به دستم می رسد نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که از این فولاد هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
 
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
 
- می‌دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می‌برد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده، پذیرفته‌ام و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها چیزی که می‌خواهم این است: خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو می‌خواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که می‌پسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی‌فایده پرتاب نکن.
 


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود و انسان با نخستین درد. در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد- من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان My Elysium و آدرس brokenangles.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان